همیشه برام سوال بود که چرا بعضی تو اون روز بخصوص یهو غرق در افکارشون میشن و بعد که رشته افکارشون پاره میشه، یه لبخند مصنوعی تحویل جمع میدن و دوباره زیرپوستی میرن تو فکر

سالها از پی هم گذشتند و این دومین سالی است که من هم غرق در افکار می شومبه گذشته و به آینده و همه جا فکر میکنم و وقتی ازم می پرسن به چی فکر میکنی مثل همه میگم هیچ چیز.واقعیتش هم همون هیچ چیزه چون وقتی بخوای توضیحش بدی انقدر درهم و برهمه که نمیتونی چیزی جز هیچ چیز بگی با این همه به جواب سوالم رسیدمامسال تصمیم داشتم که وقتی شمع تولدم رو فوت میکنم، یه آرزویی هم بکنم، بعد وقتی با خودم فکر کردم، گفتم آرزویی که بخواد تو اوج گرمای سوزان شمع با یه نفس خاموش و دود بشه همون بهتر که اصلا به ذهن نیاد، چه برسه به زبون.

بگذریم.دیگه واقعا احساس پیری میکنم پس بهتره مثل یه مادربزرگ گرم و سرد چشیده نصیحتتون کنم

زندگی خیلی کوتاههخیلی بی ارزش و گذراستکاش بیشتر قدر هم رو بدونیم.کاش از دنیا و اموال اون راحت بتونیم دل بکنیمکاش دلمون دریا باشه بزرگ و بیکران.قلبمون آب باشه زلال و درخشان و انقدر بخشنده باشیم تا خدا هم در حقمون ببخشهالهی آمین


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

The New Type Epoxy Grout عطر لیلیوم -عطر و ادکلن-liliome.ir دانلود جديد ترين بازي هاي انلاين جهان وب | مرجع سایت های جهان تغذیه کودکان blogiran هر چی بخوای هست البرز رایانه انشاجو